فروشگاه کتاب
کتاب ترینیتی
اثر لئون اوریس
لئون اوریس قصه*گو است. قصه*گویی از جنس همان مردانی که پیش از تاریخ، دور تا دور آتش می*نشستند و قبیله*ها را به سوی انسانیت سوق دادند.
«در ایرلند از آینده خبری نیست. تنها گذشته است که بارها و بارها تکرار می*شود.»
جملات پایانی این رمان ۹۰۰ صفحه*ای به*خوبی تمام محتوای کتاب و نیز تاریخ ایرلند را در چند کلمه خلاصه می*کند. گفته* شده این رمان بهترین اثر اوریس است و اگر آن را بخوانید حرفم را باور می*کنید. با اینکه این رمان را در رده*ی ادبیات داستانی طبقه*بندی می*کنند این کتاب از خود واقعیت نیز واقعی*تر است. من تمامی ارجاعات تاریخی کتاب را بررسی کردم و همگی کاملاً درست بودند. به*جز نام افراد تمام اتفاقات کتاب حقیقت محض هستند.
اوریس در این کتاب سعی کرده تا در توصیف وضع زندگی کاتولیک*های ایرلند تحت حکومت امپریالیستی ظالم بریتانیا کمترین جزییات را به کار بندد. این کتاب تا حدی هم هیزم در آتش اعتقادات مذهبی من ریخت. تا زمانی که پای مذهب میان باشد، سیاست*مداران، امپریالیست*ها و کسانی که خود را مرد خدا و نماینده*ی خدا می*دانند فرصت دارند مردم را به میل خود فریب دهند و به کارهای ضدونقیض وا*دارند و این ماجرا دوباره و دوباره تکرار خواهد شد. گواه این موضوع، ماجرای یک زن پروتستان است که چند زن دیگر تنها به این دلیل که کشیش کلیسا او را به خاطر رابطه داشتن با مردی کاتولیک طرد کرد، به طرز جنایت باری به قتل رساندند. این ماجرا آزاردهنده*ترین واقعه*ی رمان بود که با جزییات کامل بیان*شده بود.
البته که خودستایی، تزویر، خودبینی و حیله*گری کهنه*ی انگلیسی*ها چه نسبت به هندوستان و یا ایرلند، نیز به*خوبی به نمایش گذاشته*شده است. نوبت که به شخصیت*های داستان برسد، باید بگویم که داستان از زبان سیموس ۱۲ ساله روایت می*شود. او کارش را با پادویی کردن برای همسایه*شان، کانر لارکین، آغاز می*کند. کانر قهرمان بی*چون*وچرای این کتاب است. او و پدرش از آن دست انسان*هایی هستند که قوانین خود را دارند و تا لحظه*ی آخر به آن پای بندند. شخصیت*های منفی به*وفور در داستان هستند و می*شود گفت هرکدام به*خوبی در تاروپود داستان جای گرفته*اند. بعد از آن*ها نوبت به بانوان قدرتمند و صبور ایرلندی می*رسد. چه مادر سیموس و چه مادر کانر و یا لیدی کارولین و آتی فیتزپاتریک، همگی شخصیت*هایی به*یادماندنی هستند.
قصه*گویی در این داستان در چنان سطح بالایی به تحقق می*پیوندد که تمام داستان*گوهای ایرلندی که در کتاب به آن*ها اشاره*شده از آن باافتخار یاد می*کنند. در این داستان هم مبارزه، هم عشق و نفرت، هم خیانت و غم و بی*وفایی و درماندگی، همه به*وفور هست و گویی چرخه*ی این احساسات پایانی ندارد. بابت خواندن کتاب ترینیتی بسیار خوشحالم. درس*هایی که این کتاب از تاریخ ایرلند به من داد چنان شفاف و عمیق بودند که نه از هیچ کتاب تاریخی و نه از ویکی*پدیا نمی*توانستم بیاموزم. حقایق همانند، شیوه*ی داستان*گویی است که این تفاوت را ایجاد می*کند.
حال بخش*هایی از کتاب را باهم بخوانیم :
اشتباه ما این است که گمان می*کنیم سعادت همان رفتن به بهشت است. مادامی*که همین*جا سعادت داریم باید قدرش را بدانیم، چراکه شاید آن را در بهشت نیابیم. هیچ رازی قدرتمندتر عشق انسان به وطنش نیست. هیچ زیبایی از آن بالاتر نیست. مصیبتی که بر سر مردم ما آمده این است که نسل*ها زیردست دیگران رنج*برده*اند و این عشق به وطن در دلشان مرده است. هدف بریتانیا تصرف و استثمار ایرلند و حکومت بر آن نبود. بریتانیا قصد کرده بود فرهنگ سلتی را از ریشه بخشکاند و فرهنگی را بر این مردم تحمیل کند که تماماً با آن بیگانه بودند.
این کتاب توسط داود نوابی ترجمه شده و آن را نشر نون به چاپ رسانده است. جهت خرید کتابمی*توانید به سایت فروشگاه کتاب کاواک مراجعه نمایید.